Wednesday, June 03, 2015

لقمه لقمه - مکتب

یه نهنگ رو چه طوری میشه خورد؟‌

لقمه لقمه

دوران سخت را چه طور میتوان گذراند؟

ثانیه به ثانیه، با پیش زمینه ی:‌ چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند

-----------------------------------------------

امروز مین (من را دوست دارد) اومد فلوت چینیشو بهم نشون داد. بعد چند تا نت باهاش زد، من عاشقش شدم. براش توضیح دادم که احتمالا چون اون این ساز رو زده و من میدونم که باهاش خیلی ارتباط داره، نغمش به دلم میشینه.  دلم . خواست سازشو. یه هیکل دوک مانندی داشت و سنگین بود خیلی. با ده تا سوراخ برای ده تا انگشت. امتحان کردم. علاقم رو که دید گفت که برام میآره یکی از چین. قلب من با قلب مین در تماس است

-----------------------------------------------

عشق چیز عجیبیه.  گاهی وقتا مثل جان دختر انار قصه های آذربایجان، گاهی مثل درخت بیدمشک منه

-----------------------------------------------

یه شعریم بود که میگفت من اشتباه کردم رفتم به مکتب.  دوای درد من جای دیگه است.   مکتب رو بکن اتاق روانشناس من. به قول کارگردان، یه علمی اونجا هست که شایسته ی احترامه واقعا. ولی. ولی