گفت باید بیشتر بشینی تا درست شود
لابد مثل قبل از رفتنم شود
بعد خاطرش به جاده آمد که خوب بود
مشکلی نداشتم
نمیدانست
جاده بهتر است
جاده ها همیشه بی صحاب هستند
جاده ها مال آدمهای بی کجا هستند
خیابانها اما
باید صاحبشان باشید
باید مال شما باشند
پیچ ها و
دست اندازها و
چاله ها و
چراغها
نمیدانست
خیابان های این شهر دیگر مال من نیست
نمیدانست
مهاجرت آدم را جایی بین ناکجایی پرتاب میکند
و میگذارد آنجا آنقدر معلق بزند تا تمام کجاهایش یادش رود
نمیدانست مهاجرت خیابانهایم را
با پیج ها و
دست انداز ها و
چاله ها و
چراغهایش
از من بی صحاب کرده است
No comments:
Post a Comment