Thursday, March 01, 2012

دلتنگیها

از عمده دلتنگی های این روزهای من که شیر اشکهایم را باز نگه میدارد،  مردم این شهر همدیگر را بغل نمیکنند.  نه مردم. همین دوستا.  بغلشان هم که میکنی همچین ناراحتشان میشود که تنهاییت ده برابر تنهاتر شود

بعد هر از گاهی ور میدارند یک تابلو میگیرند دستشان '' فری هاگ'' راه میافتند تو خیابان پی بغل کردن مجانی

اصلا همه چیشان به همه چیشان قاتی دارد. بغل نکردنشان سر حفظ کردن حریم و این حرفها نیست.  به خدا من آنجا که آدمها را بغل میکردم حریم هایم بیشتر از اینجا حفظ بود. انگار فقط زورشان میآید نزدیک شوند.  همان دستی هم که دراز میکنند که بگیری گرم نیست.  سریع پس میکشند.  میترسند از هم انگار،  میترسند مهربانیهاشان واگیر داشته باشد انگار،  بغلشان کنی چیزی از مهرت بهشان بماسد یا برعکس


No comments: