Thursday, August 25, 2016

خانه

از ظهر که میگذره، پرده های پنجره ی شرقی رو باز میکنم. چندین سال طول کشید تا پلاک هشت خیابون زرتشتیان تهران مقامش رو واگذار کنه به خونه ی شماره ی ۴۶۶۰ خیابان دهم غربی، در ونکوور. با امتیازات محدود به شماره ی ۲۰۰ دِینای شرقی در کالیفرنیا. خونه شده جایی بین بایوانفورماتیک، کالیفرنیا، ونکوور، البرز و الهام. اینها، مفهوم خونه رو هورت کشیدن و شکلشون عوض شده. دقت کنی مثلا یه دیوار سفید و شیروونی هم دارن. هار هار.  ونکوور شده تهران،‌ شده بابلسر، شده کالیفرنیا. احساس میکنم راه رفتنم تو شهر فرق کرده، هرکی نگام کنه میفهمه من مال اینجام و اینجا مال منه و اینجا تمام موجودیت هر لحظه است. بعد از ۶ سال، من و زمان و مکانی که درش هستم همانگ شدیم. چیزی جا نمونده، خونه جلوتر یا عقب تر نیست. خوشحالی،‌ غم،‌ من،‌ ما همه درست همین جا هستیم. فرش چهار متری اتاق  خواب زرد پلاک هشت ، آخرین نقطه ی تعلق بود که دو ماه پیش با خودم آوردمش اینجا. قالیچه ی گل ابریشم قرمز رو امروز جم کردم. برای هردوشون جا نیست.  قلاب بافی کوچیک رو انداختم رو پشتی مبلم. نعناهای باغچه ی خانم دایی جان رو که چیده بود واسه پسر داییم ولی آخرین لحظه «قسمت من شد» رو هم ریختم تو ظرف مرتبط. عسل کندوی دوست مریم هم گذاشتم تو آشپزخونه. البرز سه تا از گلدون هامو که داده بودم نگه داره تو این شیش هفته امروز آورد برام.  قرار شده همین طور خورد خورد بقیه رو هم بیاره. . تقریبا دو ماه میشه که ونکوور نبودم. حس میکنم تو یه فیلم هستم با صدا گذاری عالی. به قول الهام در کشف و شهود بعد از سفر در 
لایه های زمان و مکان رسیدم. صداها مجزا و مشخص هستن، بالا هستم. بالا. مفهومه؟‌ 

هواپیما عصر دوشنبه نشست. ولی من تازه دیشب فرود اومدم. بعد از استیک و گفتمان شبانه. اینا خیلی خصوصیه.  ولی من دیشب فرود اومدم. این دو روز قبل بالای فرودگاه میچرخیدم،‌ منتظر اجازه فرود. دیشب ولی فرود اومدیم.  هوای راکد منطقه ی نقطه ی طوسی ونکوور آروم پرده ها رو تکون میداد. خورشید درست جلوی چشمای من نمایش غروب رو اجرا کرد. تاثیر گذار و بدون نقص. شام ساده و آروم برگذار شد. بقیش هم همین طور بود. صحبت چند تا فیلم شد و بقیه ی زندگی. همین حرفهای خونگی.  فرود آروم



No comments: