Thursday, April 04, 2013

عزاداری پنجم، شکوفه های گیلاس و بارون

باران میبارد. هنوز هم بارانهای ونکوور رو دوست دارم. دستام بیحس شدن و سنگین، انگار که قرص میگرن خورده باشم. زیر بارون و رو زمین شکوفه های پرپر خیس گیلاسای عقیم راه میرم. اینجا واقعا شهر خوشگلیه.  نمیدونم ساختمون آتلیه کجاست. گفته برم تو یه میدون واستم. نمیدونه هنوز. نمیخواستم پشت تلفن بگم. از اون کساییه که بهش بگم و یه دل سیر گریه کنم. آدم نباید فرصت دل سیر گریه کردن رو پای تلفن هدر بده. میبینمش. زیادی نمیکشه که بغلش کنم و گریه کنم. بعدش میشینیم یه جایی مثل ایوون. بهش میگم هوا مناسب عزاداریه. میخندیم.  شکوفه های سفید گیلاس و بارون واقعا خیلی مناسبن 

No comments: