Sunday, September 11, 2011

سُس هات چیلی

خوشی زندگی

گاهی اینه که 

یه شب با یه دوستی پیتزا درس کنی

و بعد از قصه هات بپرسه

و بعد تو قصه های باور نکردنیتو 

رو میز غذاخوری

با آدمایی که میرن تو قالب زیتون و کاسه و بشقاب و شمعدون و لیوانا

و آخریشونم با بطریِ سُس هات چیلی 

با این عبارت که 

Come on, I bet he is at least as hot as this sauce,

براش تعریف/بازی کنی

و کر کر بخندی از نگاهای متعجبش
و تازه بفهمی که قصت اصلا معمولی نیست
و اینا چیزایی نیس که هرروز واسه یکی بشه
 
و آخرش
جدی نگات کنه

و بگه به نظر خوشحال میآی

و منظورش این باشه که

با این قصه ها
قطعا باید خوشحال باشی
خیلی خوشحال


1 comment:

. said...

Common, what did you say? Curious.