Thursday, June 06, 2013

رقاص آبی پوشه

هه هه. عجب برگ سوخته ای شده این '' دوسِت دارم '' برا بازی. دیگه در حد فیلم پورن ده دفعه دیده هم جواب نمیده. یه عکس نیمه لخت یه رقاص عربی رو میمونه پشت یکی از اون ورق بازی های اون چنینی آقا جون که مونده باشه تو کمد اتاق بچگی ها و خاک میخوره. بعد تو میری سراغش که کارتو را بندازه تو عصر جمعه ای که خونه آقا جون اینایی و لپ تاپتم نداری و خانم جونم از بعد مردن آقا جون بساط ماهواره رو جم کرده باشه
در کمد و وا میکنی. بیبی پیک اون گوشه افتاده سمت راست.  سعی میکنی امیدوار باشی که عکسش اون رقاص آبی پوشه باشه که موهاش مشکی بود و سینه هاش از همه گنده تر بود. دستتو دراز میکنی و برش میداری. چشماتو میبندی و سعی میکنی تاثیر گذارترین حالت ممکن رو داشته باشی. دوربین رو رو خودت تنظیم میکنی. نور هم. حتی سعی میکنی یه بغضی هم بکنی. بغض همیشه احساس رو بیشتر میکنه. با یه حالت ساده ای که انگار حسیه که تا حالا نداشتی و خودتم ازش متعجبی،  میگی '' آخه من دوسِت دارم. '' بعد چشماتو باز میکنی تا تاثیرش رو ببینی. همون رقاص آبی پوشه است. یه کم نگاش میکنی. به چاک سینش زل میزنی. کمرش. شکمش. کم کم حس میکنی گریمت روصورتت ماسیده. انگار که داره میریزه پایین. هرچی زور میزنی اشک تو چشمات  هم پایین نمیآد. نَشد. یه چند  ثانیه ای فرصت نداری  بیشتر تا اینکه لبخندش بندازتت یه جا دورتر از اونی که بودی، یه ''مَنَم'' پلاستیکی بذاره سر جملت و بگه '' منم دوسِت دارم''. ورق بازی رو میذاری تو کمد. اون گوشه، همونجا که بود. میری رو تخت دراز میکشی. خندت میگیره به فیلمی که درآوردی. به هیجانی که داشتی وقتی داشتی کارت و برمیداشتی


No comments: