Friday, January 21, 2011

نیاز


شباهت غریبی حس می کنم
بین بیتابی پیچ و خم گلهای قالی ( بیتابن، نبضوش بی قرار می زنه)

مثل حرکت ظریف سر انگشتا تو رقصش

مثل قاتی شدن طعم هل و بادوم و پسته و زعفرون تو شله زرد
بعد روش دارچین

اینم از دوست داشتنش:

تن تو ظهر تابستونو به یادم می آره
رنگ چشمای تو بارون و به یادم می آره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندون و به یادم می آره
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو بزرگی مثه اون لحظه که بارون می زنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه
تو مثه خواب گل سرخی، لطیفی مثه خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون می کنه

من نیازم تو رو هرروز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو مثه وسوسه ی شکار یه شاپرکی
تو مثه شوق رها کردنه یه بادبادکی
تو همیشه مثه یه قصه پر از حادثه ای
تو مثه شادی خواب کردنه یه عروسکی

من نیازم تو رو هرروز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو قشنگی مثه شکلایی که ابرا می سازن
گلای اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن

اگه مردای تو قصه بدونن که اینجایی
برای بردن تو با اسب بالدار می تازن

من نیازم تو رو هرروز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

نیاز
فریدون فروغی








No comments: