Saturday, January 29, 2011

دلیل

خود کشی؟ هر موقع رفتی بالای پشت بوم بهم راجع بهش بگو!

تو رفتی بالای پشت بوم، یادمه

اوهوم

رفتی اون لبش؟ بالا؟

اوهوم

هاها، خوب منم رفته بودم، ولی من لبش نرفتم، من فقط سکوتش و دوس داشتم، ولی فک کنم هرکی می ره اون بالا به پریدن فک می کنه، وقتی حالش خوب نباشه و اینا

کی؟

نمی دونم، اون موقع هنوز باهم بودیم

چرا به من نگفتی؟

گفتم، فک کنم مسیج دادم

خوب؟

خوب هیچی دیگه، من جرئتشو ندارم. بعد اونجا فک کردم خیلی غصش میشه اگه من همچین کاری بکنم، یه طورایی یه جوری دردش می آد که من حاضر نیستم هیچ طوره دلیل همچون دردیش شم،‌ فقط همون یکی، راجع به ناراحت شدن بقیه اصن فک نکردم، اگه این کارو می کردم خیلی تو این دنیا تنها میشد، یه طور عجیبی. تنها کسی بود که فک کردم به خاطرش هیچ موقع خودکشی نمی کنم، یه طورایی این برام دلیل شد، به بقیه فک نکردم

حتی من؟! فک نکردی به اینکه من ناراحت میشم؟ این خیلی بی انصافیه! باورم نمیشه!

نه خوب. تو نبودی. راستش الآن هم که فک می کنم تعجب می کنم که چرا فک نکردم که تو ناراحت میشی، قاعدتا تو باید بیشتر از بقیه ناراحت می شدی، نمی دونم، راستش اون لحظه اصلا به تو فک نکردم، تو تو یه مهمونی بودی و حتی گوشیتم بر نمی داشتی

متاسفم

می دونم


No comments: