Wednesday, October 05, 2011

رامِ نگاه

هنرمند ماهری بود

و هم شیفته ی این بود که آخرش
اثرش را تماشا کند

اثرش
تن نیمه جان برهنه نیمه برهنه ی دخترک روی تخت خواب
که تمام هرچه ازش مانده و نمانده بود را
سکوت کرده بود، در خماری برق نگاهی ریخته بود

و
رامِ نگاهش

 که فردایش
و فردایش
نگاهش را
خلق شدن را 
از نو
از هنرمند تمنا میخواهدکرد
تا رامِ نگاهش

1 comment:

. said...
This comment has been removed by a blog administrator.