Sunday, October 23, 2011

کلافگی

نه اینکه کلافه باشد به واقع

نه اینکه چیز بدی شده باشد
یا که باز هم زندگی بی معنا شده باشد
نه اینکه شادیش مرده باشد

بازی اش میگیرد گاهی دخترک
گاهی وقتا صرفا ادای کلافگی در میآورد
بی هیچ دلیلی
شبها نمیخوابد و روزها غذا نمیخورد

که خسته ام کند
که ورش دارم بیاورم

در خانه ات
بیندازمش بین دستهایت

بگویم '' بیا،  بگیرش،  من نمیتوانم دیگر
 تو خوابش کن

وتو خوابش کنی

که تو خوابش کنی

No comments: