Saturday, May 07, 2011

هوا

میفهمیدی از اون آدماس که میشه بری بهش بگی بغلم کن

بعد بغلت میکرد و کلی دوست میداشت و بلکه بوستم میکرد
بلکه بوتم میکرد

میخواستی برات قصه هم میگف

گاهی هم اون وسطش میگف چته؟

بعدشم جفتتون میذاشتین میرفتین

فرداشم انگار نه انگار که چیزی شده

انگار نه انگار که اون لحظه ها تو تو بودی و اون اون بود، 
یه چیزی بود که به خودتون کادو داده بودین،  چون هر دوتون آدمای خوبی هستین  مثلا

منظورمه نمیکرد همه اونارو از چهارمتر بالاتر بکشونه پایین بیارشون رو زمین قاطی این زندگی کنشون،  فقط چون دلش میخواس این زندگیه بهتر شه

میدونس اینجا به همین مسخرگی میمونه همیشه،  
عوضش آدم میتونه هر چند وخ یه بار بکنه بره چهار متر بالاتر،‌ یه نفسی بکشه،  

منظورمه میذاش هوای اونجا یه طورایی تمیز اینا بمونه
میفهمید این چیزارو،‌ هوا و نفس کشیدن و اینارو


No comments: