Wednesday, March 16, 2011

گیس بریده

به آرایشگر که گفتم میخوام موهامو کوتاه کنم گفت که مدلم رو انتخاب کنم
وقتی بهش گفتم از همه ی مدلهای این مجله کوتاهتر میخوام، یه کم نگام کرد گفت چه قد کوتاه
گفتم خیلی، فک کنم نهایت دو سانتی متر
انگشتاشو کرد لای موهام، گفت حیف نیست؟‌
گفتم خسته شدم، میخوام تنوع بدارم
دلش نمی اومد، با مهربونترین نگاهی که می تونس گفت چیزی شده می خوای موهاتو کوتاه کنی؟
من کلی تعجب کردم، بعدنا هم برای هرکی می گفتم تعجب می کردم که چیزی شدن چه ربطی داره به کوتاهی مو؟

دلش نمی اومد
سه دفعه گفت دیگه بسه،‌ من باز گفتم کوتاهتر

آخرشم یه طوری نگام میکرد که انگار انتظار داشت هر لحظه از گریه بترکم

نمی فهمیدمش

خونه که رفته بودم، بابامو بغل کردم، دستشو کشید پشت سرم، یه هو گفت '' پس زلفات کو؟ ''
گفتم کوتاهشون کردم، دوس نداری؟‌
ماتش برد، سعی می کرد نگه دوس نداره،‌ که من یه موقع فک نکنم دخترشو اونطور که هست دوس نداره،
گفت چرا،‌ خیلی بهت میآد،
ولی ماتش برده بود،‌ یه طورایی انگاری غم تمام قصه هایی یادش اومده بود که دخترای توش زلفاشونو زده بودن

من نمی فهمیدم
من قصه ی دختر های گیس بریده رو نمیدونستم

بعدنا هم نفهمیدم
تا دیروز
یا شاید هفته ی پیش

فهمیدم اگه الآن برم موهامو کوتاه کنم، یعنی چیزی شده
فهمیدم چرا گیس بریده انقد درد داره
فهمیدم چرا آدم یه روز ممکنه بخواد موهاشو از ته بزنه و آرایشگره بترسه که هر لحظه آدم بترکه از گریه

از پله ها بالا می رفتیم، میگفتم که موی کوتاه از دور خوبه موی بلند از نزدیک
گفت که برای دور و نزدیک موی کوتاه و دوس نداره

بعدنا که موهامو انداخته بودم یه طرفم، دستشو کشید روشون گفت انقد قدت بلنده که حالا حالا ها طول میکشه برسه به کمرت

حالا بعضی وقتا که شونه رو میگیرم دستم، اونه که موهامو نرم نرم شونه می کنه

بعضی وقتا سه سال طول میکشه که آدم یه چیزایی رو بفهمه

No comments: