نشست یک شب پستهای وبلاگم و بلند بلند خوند و مسخره میکرد و من کرکر میخندیدم
انقد داشتم میخندیدم که دو بار داش میشد یه هو اون وسط گریم بگیره و راحت شم،
نشد.
ولی خیلی خوب بود.
رها میخندیدم، آزاد
نفس میکشدم
انقد داشتم میخندیدم که دو بار داش میشد یه هو اون وسط گریم بگیره و راحت شم،
نشد.
ولی خیلی خوب بود.
رها میخندیدم، آزاد
نفس میکشدم
No comments:
Post a Comment