Tuesday, March 29, 2011

خنده

نشست یک شب پستهای وبلاگم و بلند بلند خوند و مسخره میکرد و من کرکر میخندیدم

انقد داشتم میخندیدم که دو بار داش میشد یه هو اون وسط گریم بگیره و راحت شم،

نشد.

ولی خیلی خوب بود.

رها میخندیدم، ‌آزاد

نفس میکشدم

No comments: