Tuesday, January 22, 2013

تئاتر

تئاتری میری که عادت داری کسی توش باشه. طراح صحنه،  هنرپیشه، دستیار کارگردان.  هرجایی توی تئاتر که باشه،  تو قطعا میتونی نقشش رو تشخیص بدی روی صحنه.  جای پاشو اینجا و اونجا میتونی خیلی دقیق نشانه گذاری کنی
 
میری تئاتر رو و حتی خبر هم نداری که یارو نیست دیگه
 
همون طور که نشستی و داری تئاتر رو تماشا میکنی،  این جمله ها خیلی واضح و مشخص توی ذهنت دیکته میشه '' جای خالی تو نصف صحنه ی این تئاتر را پر کرده ''. آگاهی تو به عدم حضورش همزمان با نوشتار  این عبارت تو ذهنت حاصل میشه
 
من از عباراتی که به نظر از یک دید ماورای حقیقی  هستن-مثل اینکه سعی شده جمله ای ادبی گفته شه- ولی درواقع توصیف بسیار دقیقی از حقیقت هستن،  خیلی خوشم میآد
 
به نظرم ادبی ترین جملات،  دقیق ترین توصیف ها از حقیقت هستن. بدون ذره ای کم و کاست

No comments: