هنوز هم تو را بالا میآورم. هنوز هم جایی زیر دیافراگمم ناراحت است و نفسهایم را تنگ میکند و مذبوحانه تلاش میکند تو را بالا بیاورد. عرق کرده ام. سرم روی کاسه ی توآلت خم است. نگاه میکنم خودم را در آینه. تو را هم میبینم گاهی. پشتم. کنارم. ماسیده ای به گوشه ی لبم. به کاسه ی توآلت. لعنتی. هربار. هربار فکر میکنم شاید بار آخرش باشد
چه قدر بودی که تمام نمیشوی؟ انگار که آبستن همیشه ام کرده باشی و من جایی بین ماه های دو و چهار مانده باشم. ویارم نشخوار دردهای با توام شده و حالم از بوی رابطه به هم میخورد. حالم از بوی تو به هم میخورد و تمام مردهای تمام رابطه های دیگر
تمام نمیشوی اینهمه روزها که تو را بالا میآورم؟
تمام شو دیگر
1 comment:
lovely text
Post a Comment